ناسپاسی است اگر نان و نمک سفره افطار رهبر را بخوریم اما در سفره بصیرت ایشان غایب باشیم.


سفره افطار دوشنبه‌شب بیت حضرت آقا، بارزترین مصداق «رحماء بینهم» بود، آنجا که به یمن وجود پدری مهربان و دلسوز، همه اختلافات رنگارنگ فرزندان، رنگ‌باخته بود. آن سوی سفره، جناب ‌هاشمی نشسته بود، این سوی سفره... بگذار من‌باب رضایت دل ایشان بنویسم «جدیدالاسلام‌»ی‌ چون حقیر. اما این هنر والای ولی‌فقیه است که از قدیم و جدید، راست و چپ، اصولگرا و اصلاح‌طلب، بلکه جز اینها، می‌تواند دور سفره‌اش جمع کند. پدر که باشی، برای امت امین و امام که باشی، برای جمع، شمع که باشی، بلد خواهی بود با چای و خرما، با سلام نماز، با مُهر و مِهر، جواب نامه بی‌سلام سرشار از قهر را بدهی. بلد خواهی بود!‌ من از جاذبه خاک بیت رهبری خوشم می‌آید. هزاری هم بعضی‌ها دشمنی کنند، فتنه‌گری کنند و به دروغ، تقلب را در بوق کنند، آخرش بازمی‌آیند اینجا، بیت آقای ما، خانه دوست! گویی خود نیز می‌دانند که به تایید این خانه و صاحبخانه، این سفره و صاحب‌سفره نیاز دارند. این روزها حتی داعیه‌دار بزرگ تقلب هم خود را مفتخر به تایید و اعتماد ناخدای باخدای کشتی انقلاب می‌داند. صبر و بصیرت و حکمت، دقیقا همین‌گونه می شیطانی کدخدا را می‌خراباند.


اینجا، حتی کسانی که خیلی‌ هم اهل مبارزه نیستند، مباهات به حمایت و تایید رهبری از خود می‌کنند. این روزها هم درست یا غلط خود را و جریان خود را مستظهر به پشتیبانی پدر می‌دانند. دعوا سر میزان رضایت «آقا» از ایشان و دیگران است! موضوع دعوا، حب مولای ماست! و باید دقت کرد که این نوشته 5 سال بعد از فتنه 88 دارد مرقوم می‌شود! اصلش را بخواهی فتنه آمده بود تا با کاریکاتوری‌ترین مصرع‌های ممکن، این «بیت» را بزند، این «سفره» و «صاحب سفره» را بزند، این «جمع» را بزند، این «جماعت» را و این «نمازجماعت» را. اما عجیب چسبید افطاری دوشنبه‌شب! به کوری چشم شیطان بزرگ، هم «جمع» سر جای خود بود هم «شمع»... گرد سفره دوشنبه‌شب، چشم‌ها متفاوت بودند اما همه نگاه‌ها به حضرت آقا بود. گوش‌ها متفاوت بودند اما همه، سخن وحدت‌آفرین رهبر را می‌شنیدند. این سفره افطار، یک نماد است از آن سفره بزرگ‌تر که بازهم توسط رهبر انقلاب پهن شده، «سفره بصیرت». سفره اصل‌‌کاری، همین سفره است. ناسپاسی است اگر نان و نمک سفره افطار رهبر را بخوریم اما در سفره بصیرت ایشان غایب باشیم. چیست سفره بصیرت رهبر؟ آنجا که از دولت‌ها حمایت می‌کنند، لیکن از انقلاب بیشتر و آنجا که از انقلابی‌ها دفاع می‌کنند، لیکن بازهم از انقلاب بیشتر! اگر من به نوشته‌هایم فکر می‌کنم، دولت به نتایج مذاکره، قوه‌قضا به احکام صادره و هر که درگیر حوزه کاری خویش است، «انقلاب اسلامی» با همه شکوه و عظمت، با همه شئون و شوکت حوزه کار و فکر و ذکر امام خامنه‌ای است. این عَلَم است که برای مولای ما «موضوعیت»‌دارد و جز علمدار، کسی را یارای پهن کردن سفره بصیرت نیست.
 

 

دوشنبه، سخنان رهبر انقلاب، خود سفره‌ای بود معنوی و بس دیدنی. دقیق و عمیق. این سخنان، یک «سفره به هم پیوسته» و یک «رود سراسر متصل» است که نمی‌توان ببعض آن مومن و ببعض آن کافر بود. دوشنبه، رهبر انقلاب دو سفره برای ما گشود، یکی طعام جان بود و دیگری غذای جسم. یکی قبل از اذان، یکی بعد از اذان. و ما از همین سفره، به سفره حضرت صاحب‌الزمان(عج) خواهیم رسید. شک ندارم. اصلا من از سفره افطار دوشنبه‌شب، فهمیدم که صاحب سفره اصل کاری، خداوند منان است. این هستی، سفره خداست، همان خدایی که خامنه‌ای مدام دست قدرت او را به ما نشان می‌دهد. من عاشق این آرم «الله» بالای «جمهوری اسلامی ایران» هستم. ما خدا را حامی خود می‌دانیم. خدا را. خدا برای ما بس است. خدایی که هنوز هست... خدایی که خط می‌دهد به هر دو سفره افطار روز دوشنبه... خدایی که عنایت دارد به انقلاب ما، به ملت ما... این کجا، آن کجا، کدخدایی که دیگر نیست!